یک سال پس از سقوط افغانستان به دست طالبان، نزدیک ترین افراد به درگیری ها در مورد هزینه ها و پاداش های مشارکت ۲۰ ساله آسترالیا در جنگ صحبت میکنند. اینجا برنامه انسایت را درین مورد ببینید.
جولیان هوهنان افسر سابق نیرو های نظامی آسترالیا درافغانستان درصحبت اش با برنامه انسایت اس بی اس در مورد آنچه که او در طول خدمت خود تجربه کرد و تاثیرات مثبت را که او و همکاران اش در آن کشور زیبا گذاشتند منعکس ساخت.
من می دانستم که افغانستان یک جای خطرناک است.
در جنوری سال ۲۰۱۰، آسترالیا ۱۰ سرباز خود را در آنجا از دست داده بود. یکی از آنها، سرباز متیو لاک، بود که من از یک دوره تدریسی با او در سال ۲۰۰۵ آشنا شده بودم.
او مسلماً یکی ازبا تجربه ترین سربازانی بود که تا آنوقت ملاقات کرده بودم. افسر خدمات نظامی هوایی، او شکست ناپذیر بود. برای او کشته شدن غیر ممکن به نظر می رسید، کشته شدن او باعث شد بیشتر بدانیم که آن کشور خطر ناک است.
من در سال ۲۰۱۰ در روز آسترالیا به افغانستان اعزام شدم و در یک پایگاه گزمه در دره بلوچی در ولایت ارزگان مستقر بودم. نقش تیم من آموزش اردوی ملی افغانستان بود. من به عنوان يک سرافسر وظيفه داشتم تا يکى از قوماندان های قوای را که مسئول حدود ٨٠ سرباز افغان بود، آموزش نظامی بدهم. تعداد آنها متفاوت بود. من ۱۸سرباز آسترالیایی تحت فرمان خود داشتم.

جولیان در زمان خدمت اش در افغانستان
او در میان مردم محلی احترام میشد و خدمات ما آغاز شد.
ماه فبروری بود، هنوز زمستان.
قرار بود طالبان در ماه های تابستانی جون تا آگست فعال تر باشند این فصل جنگ بود.
ما چند مورد داشتیم که در جنگ با دشمن شرکت کنیم، با این حال وظایف ما پراکنده بود. همه اینها در ماه جون تغییر کرد.
در اوایل ماه جون، کندک ما دو انجنیر را در دره میر آباد از دست داد. اولین تلفات برای واحد ما ضربه سخت بود و همه ما را متوجه ساخت که خطردر آنجا واقعی و کشنده است.
در اواخر همان ماه، سقوط هلیکوپتر جان سه کماندو آسترالیایی را گرفت که ضربه روانی بزرگی دیگر برای نیروهای خاص و نیروی دفاعی آسترالیا بود. ما به کار خود در بخش تمرین دادن افسران اردو ملی افغان و همکاری با باشندهگان محلی، توسعه روابط و کمک به مردم آنجا از طریق پروژه های ساختمانی کوچک برای بهتر ساختن کیفیت زندگی مردم محل ادامه می دادیم.
در اوایل جولای وقتی که گروپ ما سرباز ناتان بیوس را از دست داد. ما به آسترالیا برگشتیم. او در ۱۰ کیلومتری قرارگاه ما عمليات ميکرد و برای همه ما شناخته شده بود و اولین تلفات گروپ ما بود که همه ما را سخت تکان داد.
ما شروع به راکت زدن کرديم این عملیات بود که برای آن امادهگی کم داشتیم ، آمادهگی های برای حفاظت ما، گرفته نشده بود. دو راکت در هر یک از پایگاه های ما فرود آمد. برای رسیدگی به این عملیات، عملیاتی را برای مختل کردن منطقه ای که راکت ها از آن شلیک می شدند، برنامه ریزی کرده بودم.
ما ساعت ۶ صبح حرکت کردیم و دو سرباز دگر در آن طرف دریا ما را همراهی میکردند عملیات ما بدون هیچ حادثه ای تمام شد.
زمانی که ما نزدیک منطقه ای که در آن عملیات و پاکسازی آغاز شده بود، داخل عملیات بودیم یک ذخیره مواد منفجره عظیم را پیدا کردیم. من بلافاصله فکر کردم که راکت زده شده است. زود دریافتیم که دو سرباز ما توسط یک بمب دستی کشته شده اند. خیلی متاثر شدم. آن سربازها تحت فرمان من بودند من موقعیت آنها را در آنجا تعین کرده بودم.
بقیه روز چالش های زیادی را به وجود آورد. ما حدود ساعت ۸ شب به پايگاه خود برگشتيم روز خيلي طولاني براي همه بود.
روز بعد ما دوباره به تنظیم نمودن نیرو ها آغاز کردیم. کاروان سربازان برای مراسم جنازه دوسربازی که کشته شده بودند راهی منطقه ترین کوت شدند. سربازان آنها را تا طیاره نظامی همراهی کردند وبسوی کشوری که در آن باید دفن شوند، پرواز کرده اند.
جولیان هوهنان افسر سابق نیرو های نظامی آسترالیا درافغانستان درصحبت اش افزود: وقتی به زمان خود در آنجا نگاه می کنم، به افغانستان به عنوان یک کشور زیبا فکر می کنم، با مردم زیبا، و متاسفانه تعداد زیادی از آنها فقط در مورد جنگ می دانند. آنها به حضور ما عادت کرده بودند و بچه ها همیشه از دیدن ما خوشحال بودند.
دیدن صحنه های ناامیدی در ماه آگست سال گذشته تضاد شدیدی با زندگی بسیار راحت تر آنها در زمان حضور ما در آنجا داشت.
آمیدوارم دران کشور صلح بیاید. آنچه بدون بودن طالبان در آنجا ممکن بود.