مشتاق، ۲۷ سال پیش در سال ۱۹۹۷ در جاغوری غزنی هنگامی چشم بدنیا گشود، که طالبان در اکثر نقاط افغانستان، مسلط شده و در برخی مناطق بشمول غزنی و بامیان، با رهبران هزاره درگیر جنگ بودند.
به گفتۀ مشتاق هنگامیکه وی یک ساله بود، برای خانوادهاش از سوی طالبان مشکلات امنیتی ایجاد گردید و مجبور شدند تا نه تنها غزنی، بلکه افغانستان را ترک نمایند.
پدر مشتاق، برای نجات وی، سه فرزند دیگر و خانمش از دست طالبان، مجبور میشود به پاکستان پناه ببرد. فامیل مشتاق رشید در کویته پاکستان اقامت میگزینند و برای مدت ۱۹ سال، بحیث مهاجر، در پاکستان زندگی میکنند.
Credite: Supplied مشتاق با خواهر، برادر و همصنفیهای دورۀ ابتدائیه مکتب در کویتۀ پاکستان
مشتاق میگوید که مکتب را در کویتۀ پاکستان به اتمام رسانید؛ اما بنابر محدودیتهای که بر مهاجرین در پاکستان اعمال گردیده بود، نتوانست به تحصیلات عالی در آنجا ادامه دهد.
وی میگوید: "ما در پاکستان مهاجر بودیم، شناخت کارت پاکستان را نداشتیم، برای مهاجرین فرصت تحصیلات عالی بسیار کم بود."
فامیل وی که بنابر مشکلات امنیتی و نجات جان شان به پاکستان مهاجرت کرده بود، در آنجا نیز آرام نماندند و وضعیت بد امنیتی که هزارهها را هدف قرار میداد، دامنگیر مشتاق و فامیلاش نیز شد.
نبود فرصت تحصیلات عالی برای مهاجرین در پاکستان از یکسو، و هدف قرار گرفتن هزارههای کویته از سوی گروههای تندرو پاکستانی از سوی دیگر، باعث گردید، تا مشتاق نتواند به تحصیلات خود ادامه دهد.
او میگوید: "هنگامیکه در پاکستان زندگی میکردیم وضعیت برای هزارههایکه در کویته پاکستان بودند، خیلی وخیم بود. در آن وقت هزارهکشی بسیار زیاد بود، از همین خاطر نتوانستم که به درسهای خود در کویتۀ پاکستان ادامه بدهم."
مشتاق میگوید که والدین وی آرزو داشت وقتی به پاکستان میروند در امنیت بسر خواهند برد و حداقل زمینۀ تحصیل برای فرزندانشان مساعد خواهد شد و به آرزوهای خود خواهند رسید؛ اما در پاکستان نیز امنیت نداشتند و حتی نمیتوانستند آزادانه به خرید بروند.
او میگوید که بسیار ناامید شده بود و نمیتواند، احساس ناامیدی خود را به زبان بیان کند.
Credite: Supplied
اما با وجود این محدودیتها و مشکلات امنیتی، وی آرام ننشست و به فعالیتهای فرهنگی روی آورد. او میگوید که وی به عضویت فدراسیون متعلمین هزاره یا Hazara Student Federation درآمد و ازین طریق به برگزاری برنامههای فرهنگی و ورزشی از جمله، تجلیل از روز فرهنگی هزارهها، برگزاری مشاعره و بازیهای فوتبال، بتمنتن و والیبال میان مکاتب مختلف روی آورد و به مدت ۲ سال مصروف این فعالیتها بود.
پدر مشتاق در سال ۲۰۱۰، مانند بسیاری از مهاجرین دیگر، از طریق کشتی وارد آسترالیا گردیده بود و پس از مدتی، بحیث مهاجر در آسترالیا شناخته شد. پدرش هفت سال تلاش نمود تا با فامیل خود یکجا گردد و بالاخره در سال ۲۰۱۷ موفق به آوردن فامیل خود به آسترالیا گردید.
مشتاق در آنزمان ۱۹ سال داشت. با آمدن به آسترالیا، اگر چه وی میگوید به آروزهای خود رسید؛ اما عدم تسلط بر زبان انگلیسی و فرهنگ متفاوت از جمله چالشهای عمده برای مشتاق و دو خواهر و یک برادرش بود.
"وقتی به آسترالیا آمدم، به ارزوی دیرینۀ خود رسیدم؛ اما این آرزو با کلچر شاک یکجا بود. در اول فکر میکردم که بسیار کارهای کلان را اینجا انجام داده میتوانم؛ اما با یک مشکل کلانی که بر خوردم، زبان انگلیسی بود، که نمیتوانستم بگونۀ حرفهای بزبان انگلیسی حرف بزنم و تسلط کامل نداشتم."
بر علاوۀ عدم تسلط به زبان انگلیسی، مشکلات اقتصادی از جملۀ مورد دیگری بود که دامنگیر مشتاق و فامیلاش گردیده بود.
او میگوید که در قدم اول به آموزش زبان انگلیسی پرداخت، که ۶ الی ۷ ماه را دربرگرفت؛ و بعداً کار را نیز آغاز نمود.
"در وقت تعطیلات درسی، به کارهای فکتری (کار در فابریکه) میپرداختم و بعداً هنگامیکه درسها شروع میشد، دوباره به درس رو میآوردم. به همین قسم، تا مدت سه تا چهار سال به همین شکل پیشرفتم. فول تایم درس میخواندم و در وقت تعطیلات فول تایم کار میکردم در فکتری."
آموزش زبان انگلیسی فرصتهای جدیدی را به مشتاق به ارمغان آورد. به گفتۀ وی، هنگامیکه در ماههای اخیر دورۀ آموزشی زبان انگلیسی قرار داشت، یکی از استادانش، وی را به ادامۀ تعلیم و تحصیل تشویق نمود و همین باعث شد تا وی، با وجودیکه دورۀ لیسه را در پاکستان به اتمام رسانده بود، دوباره صنف یازدهم و دوازدهم را از سر بخواند.
Credite: Supplied
در جریان تحصیل وی بورسیههای را نیز دریافت نموده است از جمله بورس در بخش مدیریت.
"در این مدت من بعضی از اواردها و سکالرشیپها را نیز بدست آوردم، یکی در بخش مدیریت Building and construction، که ارزش آن ۱۰هزار دالر بود، را من گرفتم، در همان سال یک Certificate of Achievement از دانشگاه که در آن مصروف تحصیل هستم RMIT گرفتم. و فعلا بالای مونوگراف خود کار میکنم و تا آخر سال ۲۰۲۴ بچلر خود را تمام خواهم کرد."
مشتاق از مدت یکسال بدین در یکی از شرکتهای بزرگ ساختمانی در ملبورن مشغول کار نیز است.
Credite: Supplied
او میگوید: "پیامی مهمی دارم، وقتی یک فرصت برایتان مهیا میشود، لطفا از آن استفاده کنید، چون هر بار برای شما مهیا نمیشود، از هر لحظۀ زندگیتان استفاده کنید و تصمیم درست در وقت درست بگیرید."